26

اسفند

1403


اجتماعی

26 دی 1403 09:20 0 کامنت

چرا نوجوانان چنین احساسات شدیدی را تجربه می‌کنند؟


نوسانات خلقی شدید در دوران نوجوانی بسیار اتفاق می‌افتد. به معنای واقعی کلمه همه چیز در حال تغییر است، از جمله بدن، مغز، انتظارات اجتماعی و نیازهای تحصیلی و فعالیتی. هورمون‌ها در شدیدترین حالت خود در حال فعالیت هستند، که متعاقبا مراکز عاطفی مغز را بیش از حد فعال می‌کنند و تغییرات غیرقابل تشخیصی را در بدن، میل‌ها و انگیزه‌ها ایجاد می‌کنند. تمام این تغییرات هورمونی و هیجانی در حالی رخ می‌دهد که بخش‌های فکری و سازمان‌دهی مغز هنوز به کارکرد ایده‌آل نرسیده است. نوجوانی زمانی است که مغز در آن بیشترین تغییر را دارد. درک نوجوانان از این تغییرات، به ویژه در حالی که ابزارهای شناختی مورد نیاز آن‌ها برای استدلال هنوز توسعه نیافته است، سازگاری را چالش‌برانگیز می‌کند. در این دوران احساسات عموما برجسته هستند و بر منطق پیروز می‌شود، نوجوانان نیز به خطر می‌افتند و تصمیمات آسیب‌زا می‌گیرند، در حالی که به طورگسترده از عواقب آن آگاه نیستند. اما والدین باید بدانند که تمام این برنامه‌ها تکاملی است، اگر نوجوانان این هیجانات را تجربه نکنند، ریسک نکنند و با عواقب آن روبه‌رو نشوند، هرگز برای مواجهه با چالش‌های بزرگسالی آماده نمی‌شوند.

آیا چالش‌های نوجوانی صرفا یک مرحله است؟


آگاه باشید که این تجارب عاطفی شدید برای نوجوانان طبیعی و مورد انتظار است، حتی اگر برای والدین خسته و نگران، باعث سردرگمی  شود. در حالی که ماهیت احساسات شدید به طور کلی مشخصه نوجوانان است، مواردی وجود دارد که نگرانی موجه است. احساسات شدید، که ماهیت اپیزودیک دارند، با حالت‌های خلقی فراگیرتر که تمایل دارند هفته‌ها یا ماه‌ها ادامه داشته باشند و در یک یا چند ناحیه از عملکرد اختلال ایجاد کنند، متفاوت هستند. نوجوانان امروزی زبان سلامت روان را به خوبی می‌دانند و ممکن است جملاتی مانند: "اوه من خیلی افسرده هستم"، "اضطراب من خارج از کنترل است" یا حتی "من خیلی دچار وسواس هستم" بگویند. این عبارات ممکن است منعکس کننده لحظات خاصی در زمان، عوامل استرس‌زای موقعیتی یا ارتباطی و نیاز به حمایت باشند. حتی ممکن است این بدان معنا باشد که آن‌ها با یک اختلال خلقی بالینی دست و پنجه نرم می‌کنند که حداقل نیاز به ارزیابی و درمان احتمالی توسط یک متخصص بهداشت روان را دارد. اختلالات خلقی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی، یا طیفی از اختلالات اضطرابی، اجتماعی، وسواس فکری یا هراس علائمی را ایجاد می‌کنند که غیرقابل تحمل بوده  و نمود آن‌ها در رفتار روزمره نوجوان به وضوح آشکار است. این دسته از نشانگان در عملکرد و روابط روزمره اختلال ایجاد می‌کنند و بر فرآیندهای فیزیولوژیکی مانند خواب، اشتها و انگیزه  تأثیر می‌گذارند.  مهم است بدانید که هرگونه تغییر در رفتار، مشارکت در زندگی، روابط یا فعالیت‌های نوجوانان و اینکه آیا آن‌ها خوب غذا می‌خورند و می‌خوابند، باید در زمینه‌ی زندگی نوجوان مورد بررسی قرار بگیرد. چنانچه این علائم خارج از هنجار زندگی نوجوان باشد، بهتر است توسط متخصص مورد ارزیابی قرار بگیرد. نوجوانان ممکن است به والدین و بزرگسالان دلسوز بگویند که به دلایل مختلف در حال مبارزه هستند. نوجوانان عموما ناراحتی خود را ابراز نمی‌کنند، زیرا کلمات یا درک درستی برای بیان آنچه احساس و تجربه می‌کنند، ندارند. در مورد کمک گرفتن از والدین دو دل هستند و فکر می‌کنند که نگرانی‌های‌شان ممکن است نادیده گرفته شده یا باعث سوءتفاهم شود. وقتی نوجوانی جرأت می‌یابد به یک بزرگسال مورد اعتماد بگوید که آسیب دیده و نیاز به کمک دارد، بدانید که احتمالاً برای مدتی در حال مبارزه بوده است. در چنین مواردی، نوجوانان ممکن است رفتارهای مقابله‌ای ناایمن یا ناسالم یا افکار خودکشی داشته باشند.

آیا درمان می‌تواند کمک کند؟


نشان دادن رفتارهای مقابله‌ای پرخطر، نگران‌کننده یا ناسالم؛ ابراز افکار ناامن یا خودکشی و رها شدن از فعالیت‌ها و تعهدات معمول، عموما بیان‌گر این است که باید برای نوجوان به دنبال ارزیابی و درمان حرفه‌ای بود.  بسیاری از خانواده‌ها با مشاوره با یک پزشک خانواده یا متخصص اطفال مورد اعتماد، که می‌تواند آن‌ها را به یک متخصص بهداشت روان ارجاع دهد، راحت‌تر هستند. درمان شرایطی برای کمک به نوجوانان و والدین ارائه می‌دهد، برای مثال کمک می‌کند شرایط، عوامل استرس‌زا و محرک‌هایی که باعث ناراحتی می‌شوند را درک کنید. مهارت‌های مقابله‌ای را برای مدیریت پریشانی و بازگرداندن عملکرد نوجوان بیاموزید. فرایند روان‌درمانی به نوجوانان و والدین کمک می‌کند تا بازتر ارتباط برقرار کنند و ابزارهای مؤثری برای حمایت در خانه و مدرسه بیابند و با توانمندسازی نوجوانان برای برآورده کردن نیازهایشان از راه‌های سالم به آنان کمک می‌کند.

رفتار صحیح در برخورد با نوجوانان


از مهم‌ترین رفتارهایی که ارتباط نوجوان با خانواده و اطرافیان را بهینه‌سازی می‌کند، همدلی کردن است. همدلی به این معنا است که بتوانیم خود را جای دیگری قرار دهیم، شرایط او را لمس کنیم و از زاویه دید او به موضوع نگاه کنیم. گاه والدین یا اطرافیان به جای همدلی با نوجوان از روش‌های دیگری استفاده می‌کنند که باعث ایجاد ناراحتی، احساس تنهایی و خشم بیشتر در نوجوان شده و ارتباط او با خانواده و بزرگسالان را فرسوده می‌کند. رفتارهایی مانند سرزنش کردن، مقایسه کردن، قضاوت کردن، انتظارات بیش از حد  و غیرمعمول، تحقیر کردن و  تعریف‌های غیرواقعی از نوجوان و شرایط باعث می‌شود شکاف عمیقی بین نوجوان و والدین ایجاد شود و شرایط خانواده را تخریب کند. در حالی که در بسیاری از مواقع اگر خود را جای او قرار دهند و احساسات او را درک کنند و نشان دهند که احساسات او را دیده و درک کرده‌اند، بسیاری از مشکلات ارتباطی نوجوان کم شده و نیز احساس می‌کند که بزرگسالان از او حمایت کرده و به او توجه دارند. گام بعدی هماهنگی با استقلال‌طلبی و خودمختاری نوجوان است. برای نوجوانان هیچ‌چیزی به‌اندازه استقلال و خودمختاری ارزش ندارد. آن‌ها برای رسیدن به نقش‌های بزرگسالی و تحمل مشکلات و چالش‌های زندگی باید تصمیم‌گیری مستقل و حل‌ مسئله را تمرین کنند. اگرچه سخت، ترسناک و شاید تا حدودی هم آسیب‌زا باشد، اما  والدین به هر حال باید خودشان را با استقلال‌طلبی‌ فرزندان وفق داده و برخی کارها را به نوجوانان  بسپارند. 
وقتی نوجوانان احساس می‌کنند نیازهایشان تأیید می‌شود، حمایت والدین را احساس می‌کنند و با مراقبت‌های بهداشت روانی مناسب ارتباط برقرار می‌کنند، چیزی که در ابتدا تاسف‌آور به نظر می‌رسید می‌تواند به فرصتی برای رشد فوق‌العاده تبدیل شود.
 

روزنامه صبح ساحل

دیدگاه ها(0)
img