25

اسفند

1403


اجتماعی

10 بهمن 1403 08:56 0 کامنت

موسیقی، داستان و خاطره


وقتی به موسیقی گوش می‌دهید، فقط گوش‌های شما درگیر نیستند. مناطقی از مغز که مسئول احساسات و حافظه هستند نیز فعال می‌شوند. هیپوکامپ، که برای ذخیره و بازیابی خاطرات ضروری است با آمیگدال یعنی مرکز عاطفی مغز، همکاری نزدیکی دارد و تا حدی به همین دلیل است که برخی از آهنگ‌ها نه تنها به یاد ماندنی هستند بلکه عمیقاً احساسات و هیجانات ما را درگیر می‌کند. در حالی که تاثیر موسیقی در برانگیختن احساسات و ایجاد خاطرات به خوبی شناخته شده است، ما نمی‌دانیم که آیا می‌تواند محتوای احساسی خاطرات موجود را نیز تغییر دهد یا خیر؟ فرضیه‌ی این پژوهش  ریشه در مفهوم فعال‌سازی مجدد حافظه دارد. فعال‌سازی مجدد حافظه به معنای این است که خاطرات هنگام مرور شدن موقتا انعطاف‌پذیر شده و اجازه‌ی ترکیب با اطلاعات جدید داده می‌شود.  
یرن رن و تاکری براون اخیرا در پژوهشی با نام "استفاده از موسیقی برای تعدیل حافظه‌ی عاطفی" به شیوه‌ی عملکرد مغز در تعدیل خاطرات ناگوار به وسیله‌‍ی موسیقی پرداخته‌اند. آن‌ها یک آزمایش سه روزه برای بررسی اینکه آیا پخش موسیقی  در حین یادآوری ممکن است عناصر احساسی جدیدی را در حافظه اصلی وارد کند یا خیر، انجام دادند. در روز اول، شرکت‌کنندگان مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و از نظر احساسی خنثی را حفظ کردند. روز بعد، آن‌ها این داستان‌ها را در حالی که به موسیقی مثبت یا موسیقی منفی گوش می‌د‌ادند یا در سکوت بودند، به یاد می‌آوردند. 
در روز پایانی، از شرکت‌کنندگان خواسته شد که دوباره داستان‌ها را به یاد بیاورند، این بار بدون موسیقی. در روز دوم، پژوهشگران فعالیت مغز آن‌ها را با اسکن‌های مخصوص ثبت کردند که فعالیت مغز را با تشخیص تغییرات در جریان خون اندازه‌گیری می‌کند. رویکرد این پژوهشگران مشابه این است که چگونه موسیقی متن فیلم می‌تواند درک بینندگان از یک صحنه را تغییر دهد، اما در این مورد، آن‌ها بررسی کردند که چگونه موسیقی ممکن است خاطرات واقعی شرکت‌کنندگان را از یک رویداد تغییر دهد. نتایج قابل توجه بود. وقتی شرکت‌کنندگان در حین یادآوری داستان‌های خنثی به موسیقی پر احساس گوش می‌دادند، احتمالاً عناصر احساسی جدیدی را در داستان وارد می‌کردند که با حال و هوای موسیقی مطابقت داشت. برای مثال، داستان‌های خنثی که با موسیقی مثبت در پس‌زمینه به یاد می‌آیند، بعداً به‌عنوان مثبت‌تری مرور می‌شود، حتی زمانی که موسیقی دیگر پخش نمی‌شود. حتی جالب‌تر، اسکن مغزی بود که در طول آزمایش گرفته شد. زمانی که شرکت‌کنندگان در حین گوش دادن به موسیقی داستان‌هایی را به خاطر می‌آوردند، فعالیت در آمیگدال و هیپوکامپ افزایش می‌یافت،  مناطقی که برای پردازش حافظه عاطفی حیاتی هستند. 
به همین دلیل است که یک آهنگ مرتبط با رویداد مهمی در زندگی می‌تواند بسیار قدرتمند باشد، چرا که هر دو منطقه‌ی پردازش احساسات و حافظه را به طور همزمان فعال می‌کند. این پژوهشگران همچنین شواهدی از ارتباط قوی بین بخش‌های پردازش‌کننده‌ی حافظه عاطفی مغز و بخش‌هایی از مغز که در پردازش حسی بصری نقش دارند، مشاهده کردند. این موضوع نشان می‌دهد که موسیقی ممکن است جزئیات احساسی را در خاطرات القا کند.

خاطرات موسیقی


نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که موسیقی به عنوان یک فریب عاطفی عمل می‌کند، با خاطرات در هم می‌آمیزد و لحن عاطفی آن‌ها را تغییر می‌دهد. خاطرات همچنین ممکن است انعطاف‌پذیرتر از آنچه قبلاً تصور می‌شد باشند و تحت تأثیر نشانه‌های شنیداری خارجی در طول یادآوری تغییر کنند. در حالی که تحقیقات بیشتری برای این موضوع مورد نیاز است، یافته‌های کنونی پیامدهای هیجان‌انگیزی هم برای زندگی روزمره و هم برای دنیای پزشکی دارند. برای افرادی که با شرایطی مانند افسردگی یا اختلال استرس پس از سانحه سر و کار دارند، جایی که خاطرات منفی ممکن است بسیار طاقت فرسا باشد، موسیقی با دقت انتخاب شده ممکن است به بازسازی آن خاطرات در فضایی مثبت‌تر کمک کند و به طور بالقوه تأثیر عاطفی منفی آن‌ها را در طول زمان کاهش دهد. همچنین راه‌های جدیدی را برای کاوش مداخلات مبتنی بر موسیقی در درمان افسردگی و سایر شرایط سلامت روان باز می‌کند. 
در سطح روزانه، این تحقیقات قدرت بالقوه موسیقی متنی را که مردم برای زندگی خود انتخاب می‌کنند، برجسته می‌کند. خاطرات، بسیار شبیه آهنگ‌های مورد علاقه شما هستند و می‌توانند با موسیقی ریمیکس و بازسازی شوند. 
موسیقی‌ای که هنگام یادآوری خاطرات یا حتی در حین انجام کارهای روزمره‌ی خود به آن گوش می‌دهید، ممکن است به طرز ماهرانه‌ای نحوه یادآوری آن تجربیات را در آینده شکل دهد. دفعه بعد که یک لیست پخش مورد علاقه خود را تنظیم کردید، در نظر بگیرید که موسیقی چگونه ممکن است نه تنها حال و هوای فعلی شما، بلکه خاطرات  شما را نیز رنگ‌آمیزی کند.

موسیقی کلاسیک و خلق و خو


یک مطالعه اخیر در چین بینش‌های جدیدی را در مورد اینکه چگونه گوش دادن به موسیقی کلاسیک می‌تواند تأثیر مثبتی بر مغز داشته باشد، کشف کرده و معتقد است موسیقی کلاسیک یک رویکرد غیر دارویی بالقوه برای درمان افسردگی ارائه می‌دهد.
این تحقیق که در  سل ریپورت منتشر شده است، نشان می‌دهد که موسیقی کلاسیک غربی می‌تواند نواحی خاصی از مغز را که مسئول پردازش صدا و احساسات هستند، هماهنگ کند، که به کاهش علائم افسردگی کمک می‌کند. با استفاده از اندازه‌گیری‌های پیشرفته امواج مغزی و تصویربرداری عصبی، دانشمندان تشخیص دادند که موسیقی‌مداری را درگیر می‌کند که قشر شنوایی و بخش‌هایی از مغز را که درگیر پاداش و پردازش هیجانی هستند، به هم متصل می‌کند و چیزی را ایجاد می‌کند که محققان آن را «قفل سه‌مدت» نوسانات عصبی می‌نامند. انگیزه محققان نیاز به روش‌های جدید برای درمان افسردگی و یک چالش بزرگ بهداشت جهانی بود.
درمان‌های کنونی، مانند داروهای ضد افسردگی و روان‌درمانی، برای همه، به‌ویژه برای افرادی که از افسردگی مقاوم به درمان رنج می‌برند، مؤثر نیستند. بیش از نیمی از افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی تسکین محدودی از این درمان‌های مرسوم را تجربه می‌کنند. موسیقی درمانی  قرن‌هاست برای بهبود خلق و خو استفاده می‌شود و علم مدرن نشان داده است که موسیقی می‌تواند بر فعالیت مغز مرتبط با احساسات تأثیر بگذارد. با این حال، هنوز چیزهای زیادی در مورد چگونگی تأثیر موسیقی بر مغز وجود دارد، به ویژه در افراد مبتلا به انواع شدید افسردگی که به درمان‌های استاندارد پاسخ خوبی نمی‌دهند. 

تگ ها:

دیدگاه ها (0)
img