24

اسفند

1403


فرهنگی و هنری

17 بهمن 1403 08:28 0 کامنت

دوش مرد برهنه ای دیدم
که ز سرما دمِ سحر جان داد
شکر حق داشت بر لب و می گفت
کآنچه می خواستم ز حق آن داد
یخ از او خواستم در اول تیر
یخ مفتی به بنده الآن داد
زو هوای خنک طلب کردم
از هوای خنک فراوان داد
آن‌چه می خواستم به تابستان
داد، هر چند در زمستان داد!

دیدگاه ها (0)
img