26

اسفند

1403


حوادث

06 مهر 1392 08:56 0 کامنت

 صبح ساحل، حوادث ـ صورتش خیس اشک های ریخته شده از پشیمانی و غم است صورتی که با اشک ها غریبه نیست. زن 27 ساله که از شدت غم و ناراحتی شکسته شده بود روبروی مشاور نشسته و می گوید:"شوهرم که از هر نظر از من پايين تر بود تحمل برتري هاي مرا نداشت و هميشه مي خواست حرف حرف خودش باشد حتي اگر غلط و بي منطق بود... ".

به گزارش مرکز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی هرمزگان،نرگس براي پي گيري دادخواست مهريه خود به کلانتري آمده است و این طور از زندگی اش حرف می زند."زماني که 18 سال بيشتر نداشتم و خودم را براي کنکور و دانشگاه آماده مي کردم، پسر جواني که در همسايگي ما بود و مرا چند مرتبه در کوچه ديده بود،به خواستگاري ام آمد،اين درحالي بود که وي تازه به خدمت سربازي رفته واز طرفي کار خاصي نداشت و از نظر خانوادگي هم با خانواده ما هم سطح نبودند".

خانواده اش به شدت با اين وصلت مخالفت مي کردند اما سعید دست بردار نبود و سماجت مي کرد.وقتي خانواده  فهمیدند که او دست بردار نيست و مزاحمت ها و سماجت هاي بي اندازه وي، آنها را کلافه کرده است به ناچار محل زندگي شان را تغيير دادند اما پس از گذشت مدتي، پسر عاشق پیشه،آدرس جديد آنها را پيدا نمود و دوباره سرو کله اش پيدا شد و روز از نو روزي ازنو ...

 غلبه کردن احساسات

"نظر خانواده ام تغييري پيدا نکرده بود اما من که تا آن وقت نسبت به اين موضوع بي تفاوت بودم وقتي اصرار و سماجت هاي بي اندازه او را مي ديدم احساس کردم که او واقعاً من را دوست دارد و همين نکته برايم کافي بود، ديگر  اهميتي نداشت که که او کار خاصي ندارد و يا سطح تحصيلاتش از من پايين تر است،بالاخره با سماجت هاي او و اصرار و تأکيدهاي من، پدر و مادرم هم به اين وصلت رضايت دادند اما مسئوليت اين ازدواج و زندگي آينده ام را به خودم واگذار کردند".

 آغاز زندگی سخت

نرگس کمی سکوت می کند و ادامه می دهد:"من که تنها از روي احساسات تن به اين ازدواج داده بودم وقتي وارد زندگي سعيد شدم در مدت کوتاهي با روشن شدن حقايقي از زندگي اش، تازه فهميدم که چه اشتباه بزرگي مرتکب شده ام،گذشته از اين پي بردم او معتاد است و دست به کارهاي خلاف ديگري هم مي زند اما گذشته از اين مسائل، عمده مشکلم اعتقاد او به يک سري سنت ها و افکار و عقايد غلط و غير منطقي بود".

زندگي کردن در کنار خانواده شوهر و پاي بندي آنان نيز به اين افکار و عقايد به مشکلات آن دو جوان بيشتر دامن مي زد.

 "برخي افکار و عقايد آنان اين گونه بودکه عروس پيش برادر شوهرش حق صحبت کردن ندارد.زماني که در خانه پدر شوهرش است بايد صبح ها زودتر از بقيه بلند شود و شب ها دير از همه بخوابد، زماني که نخستين فرزندش متولد مي شود تا يک ماه حق دست زدن به او را ندارد حتي اگر بچه در حال مردن باشد و خلاصه صدها عقيده و سنت پوچ و بي اساس ديگر...".

" شوهرم که از هر نظر از من پايين تر بود تحمل برتري هاي مرا نداشت و هميشه مي خواست حرف حرف خودش باشد حتي اگر غلط و بي منطق بود.او مرا از رفتن به دانشگاه و انجام کار خياطي منع کرد و خلاصه اجازه هيچ کاري را به من نمي داد،سعيد علاوه بر اين گونه بد رفتاري هايي که گفتم هميشه بساط مصرف مواد مخدر را پهن مي کرد و در صورت اعتراض مرا به باد کتک و دشنام مي گرفت".

 سقط جنین

اين زن رنجيده در ميان صحبت هايش به نکته دردناکي اشاره می کند اين که بر اثر شدت کتک ها و آزار و اذيت شوهرش دوبار سقط جنين کرده اما در پزشکي قانوني به ناچار گفته بود که از پله افتاده است. دلش  برای روز‌های خوشِ زندگی‌ تنگ شده است اما...  زن جوان در حالي که گريه مي کند می گوید:"زماني به اشتباهم پي بردم که به اين وصلت جواب مثبت داده بودم و ديگر کار از کار گذشته بود و خودم را در ميان زندگي شوهرم مي ديدم.از آنجا که برخلاف نظر خانواده ام، خودم از روي احساسات تن به اين ازدواج داده و مسئوليت آن را پذيرفته بودم هميشه اميدوار بودم که شوهرم روزي در رفتار هايش تجديد نظر کند. بنابراين فقط صبر پيشه مي کردم و با همه اين اوضاع فکرم فقط حفظ زندگي و فرزند کوچکم بود، به همين جهت دنبال شکايت کردن و اين گونه مسائل نبودم".

 افسوس از گذشته

نرگس می افزاید:"اما افسوس که او هرگز در رفتارش تجديد نظر نکرد و دست از اين عقايد و سنت هاي پوچ و بي اساس بر نداشت،حتي به خاطر فرزندمان". نرگس با دلي آکنده از درد ادامه می دهد: باز هم مي گويم من زندگي ام را دوست دارم اگر هم براي پي گيري دادخواست مهريه ام آمده ام تنها به خاطر اين است که شايد شوهرم دست از اين رفتارش بردارد. با همه رفتارهاي شوهرم اگر در دادگاه تعهد دهد که رفتارهاي بد و غلط گذشته را تکرار نکند حاضرم به زندگي با او ادامه دهم".

دیدگاه ها (0)
img